h پایان مرگبار دروغ‌های زن متاهل در رابطه پنهانی عکاس خانوادگی!+عکس - ظهور 12

پایگاه خبری و تحلیلی ظهور 12

پایان مرگبار دروغ‌های زن متاهل در رابطه پنهانی عکاس خانوادگی!+عکس,ظهور 12,پایگاه خبری تحلیلی سیاسی,پایان مرگبار دروغ‌های زن متاهل در رابطه پنهانی عکاس خانوادگی!+عکس,مذهبی,اجتماعی,فرهنگی,اقتصادی,پایان مرگبار دروغ‌های زن متاهل در رابطه پنهانی عکاس خانوادگی!+عکس

پایان مرگبار دروغ‌های زن متاهل در رابطه پنهانی عکاس خانوادگی!+عکس

مردی عکاس که متهم است یک زن متاهل به نام جازمین را بعد از برقراری رابطه به قتل رسانده برای حکم حبس ابد در زندان فلوریدا آمریکا به سر می‌برد! مصاحبه‌ای که در ادامه میخوانید مربوط به گفتگوی این زندانی با یکی از مجله های محلی این ایالت است.

پایان مرگبار دروغ‌های زن متاهل در رابطه پنهانی عکاس خانوادگی!+عکس

چطور با مقتول آشنا شدی؟ اولین بار او مسیج داد و نوشت با من تماس بگیر. چون شماره را نمی‌شناختم پیامک دادم و پرسیدم شما شماره من را از کجا آورده‌ای؟ بعد از آن مقتول زنگ زد و گفت ببخشید شماره شما شبیه شماره دوستم است و شماره آخر را اشتباه گرفته‌ام. ارتباط ما از آنجا شروع شد. بعد از مدتی او دوباره زنگ زد و از من درباره مجرد یا متاهل‌بودنم پرسید. به دروغ گفتم مجرد هستم البته او هم دروغ گفته بود و درحالی که شوهر و دو فرزند داشت گفته بود شوهر و فرزندش در تصادف کشته شده‌اند!!!

به غیر از مقتول با زن دیگری هم ارتباط داشتی؟ بعد از ازدواج اصلا به فکر ارتباط با زن دیگری نبودم تا اینکه پارسال با همسرم به مشکل خوردم و بعد با جازمین آشنا شدم البته اصلا به فکر دوستی با او نبودم اما وقتی پیش آمد وسوسه شدم. من در کل زندگی‌ام فقط با یک دختر دوست بودم. قبل از دوران کالج با او آشنا شدم و سپس ازدواج کردیم و الان هم همسر من است.

چند سال داری؟ 35 سال دارم. جازمین گفته بود با من هم‌سن است اما وقتی به اتهام قتل او بازداشت شدم فهمیدم سه سال از من بزرگ‌تر بود.

مقتول دروغ دیگری هم به تو گفته بود؟ گفته بود استاد دانشگاه است و در شهر مجاور ما زندگی می‌کند در حالی که حقیقت نداشت. او در همین ایالت زندگی می‌کرد. حتی به من گفته بود پدرش تاجر است و اسم و رسم دارد.

قبل از قتل هم با مقتول اختلاف داشتی؟ یک‌بار ارتباط ما قطع شده بود و فردی که مقتول به من گفته بود از دوستانش است باعث شروع دوباره ارتباط ما شد.

ارتباط دوباره چگونه شکل گرفت؟ نزدیک عیدسال‌نو بود. گوشی‌ام را در خانه جا گذاشته بودم و همسرم گوشی‌ام را دیده و متوجه ارتباط من با زن دیگری شده بود. همان موقع جازمین متوجه شد من همسر دارم. همسرم پس از اینکه ماجرا را فهمید داد و بیداد راه انداخت و من هم چند ماهی گوشی‌ام را خاموش کردم و همین باعث شد ارتباط ما قطع شود. از جازمین خبری نداشتم تا اینکه فردی به من زنگ زد و گفت حال جازمین بد و در بیمارستان بستری است و سراغ شما را می‌‌گیرد و از آنجا بود که دوباره ارتباط ما شروع شد.

واکنش همسرت چه بود؟ واکنش همسرم واقعا دور از انتظار من بود او تا الان پای من ایستاده است. او اولین زنی بود که عاشقش شدم الان هم شرمنده او هستم و نمی‌دانم چطور می‌توانم اشتباهاتم را جبران کنم.

چرا دوباره با جازمین رابطه برقرار کردی؟ طمع کردم. هم طمع پول پدر جازمین و هم طمع رابطه با زنی غیر از همسرم را البته جازمین هم با زبان‌بازی مرا نرم می‌کرد. علاوه بر آن جازمین علایقم را می‌دانست.

از روز حادثه بگو. چطور شد جازمین را کشتی؟ من قصد قتل نداشتم. وقتی متوجه تناقض‌گویی‌های جازمین شدم با او جر و بحث کردم. آن موقع سوار ماشین من بودیم. جازمین بعد از جر و بحث بخشی از حقیقت را به من گفت. او گفت سه بچه و شوهر دارد، من هم ناگهان عصبانی شدم و یک یا دو مشت به او زدم، سرش به ستون ماشین خورد و بعد دیدم هیچ حرکتی نمی‌کند.

از کجا مطمئن شدی فوت شده است؟ من در هلال احمر دوره آموزشی دیده بودم. وقتی دیدم بی‌حرکت است نبضش را گرفتم. نفس هم نمی‌کشید.

بعد از آن چه کار کردی؟ خیلی ترسیده بودم. با ماشین به سمت بیابان‌های اطراف کهریزک رفتم. در راه بنزین گرفتم و بعد جسد را به بیابان بردم و آتش زدم.

بعد از اینکه جسد را از بین بردی چه کردی؟ کارهایم را جمع و جور کردم چون می‌دانستم دستگیر می‌شوم و اگر هم دستگیر نمی‌شدم فکر کنم خودم را تسلیم می‌کردم کما اینکه قبل از افشای حقیقت خودم ماجرا را به افسر پرونده گفتم.

چطور دستگیر شدی؟ چند روز بعد از آنکه جسد را سوزاندم از پلیس به من زنگ زدند و گفتند به آنجا بروم. از من در مورد جازمین پرسیدند و من همه چیز را انکار کردم. صبح هم به دادسرا رفتم و بازجویی شدم. عذاب وجدان داشتم ظهر که به آگاهی برگشتم راستش را گفتم و اعتراف کردم جنازه را سوزانده‌ام. محل جسد را هم به ماموران نشان دادم و پس از آن بود که سبک و راحت شدم.

خودت را در این قتل چقدر مقصر می‌دانی؟ 20درصد. چون نباید جواب اولین پیامک او را می‌دادم.

ماجرای تصویری که از آتلیه تو منتشر شده است چیست؟تو چرا آن روز او را ندیده بودی؟!

او ظاهرا یک بار به همراه خانواده اش مشتری ما شده بود که در آن روز من مرخصی بودم و او را ندیده بودم بعدها در تحقیقات پلیس از محل کارم این تصاویر کشف شد.

30 خرداد 1395