حاشیهنگاری از حضور رهبر انقلاب در منزل سردار همدانی
وقتی وارد خانه میشویم با یک حساب سرانگشتی میفهمیم نزدیک ۵۰-۶۰ نفر در خانه هستند! آنقدر که توی پذیرایی جا نشدهاند. رفتهاند داخل اتاقها و سرک میکشند. آقا وارد میشوند و مینشینند. بعد از فاتحه به جمعیت میگویند که جلو بیایند تا افرادی که داخل اتاقها هستند هم در پذیرایی جا بشوند!
?آقا از التماس دعاهای امثال شهید همدانی برای اینکه شهادت نصیبشان شود میگویند و یکدفعه چیزی میگویند که انتظارش را نداریم: البته من دعا نمیکنم! میگویم انشاءالله بعد از بیست سال، سی سال دیگر شهید شوید، میگویم ما با شما هنوز خیلی کار داریم. واقعاً حیف است امثال همدانی، کاظمی، صیاد... بهغیر از شهادت از دنیا بروند و مثل مردم عادی بمیرند.
?کوچکترین نوه شهید همدانی را میآورند تا آقا در گوشش اذان و اقامه بگویند. هنگام اذان و اقامه گفتن، هانیهی ۴ ماهه با محاسن آقا بازی میکند، آنها را میکشد و دست روی لبهای آقا میکشد؛ اذان و اقامه که تمام میشود آقا با خنده میگویند: «هر کار دلت خواست با ما کردی!»
?شهید همدانی دو خواهر دارد که یکی از آنها بخاطر بیماری در مجلس نیست. پسر او از آقا چفیهشان را تبرکی میخواهد برای مادرش. آقا میگویند: «چه پسر عاقل زرنگی!» جمعیت دوباره میخندند.
?پسر شهید به وصیتنامه پدر اشاره میکند که خدا را شکر کرده که در عصر خمینی زیسته است. آقا هم ادامه کلامش را با تأیید میگیرند و میگویند: «واقعاً همین است. ماها اگر شرح حال امام خمینی را در تاریخ میخواندیم، نصفش را باور نمیکردیم!»
?آقا در صفحه اول قرآنی یادگاری مینویسند و به همسر شهید میدهند. پسر شهید، قرآن دیگری میآورد و به آقا میدهد تا در آن هم چیزی بنویسند. این قرآن را سید حسن نصرالله 3 سال پیش به دختر کوچک شهید هدیه داده بوده.